همه عاشقتن
یادم رفت برات تعریف کنم خونه باباجون اینا که میریم باباجون از دیدنت چه ذوقی میکنه همش میگه اینو بخور اونو بخور دخترم خوشگل بشه تازه اونروز میگفت بیا بخواب ببینم نوم چجوری حرکت میکنه مطمئنم اگه بابا جون اون یکی هم زنده بودن (بابای من)خیلی از وجودت خوشحال بود.تازه بابا جونت و مامان جونت سر این که تو به اون میری یا مامان جون کلی با هم کل کل میکنن هههههههههه هرکدوم دوست دارن تو شبیه خودشون بشی.خاله فائزه هردفعه میبینتت رو شکممو بوس میکنه و میگه جوجمون چطوره و کلی ذوق میکنه صهبا هم بهت میگه دختر خاله ترنج و هر دفعه کلی حالتو میپرسه امروز میگفت خاله دختر خالم امروز چند سالشه؟مامان جون مامان من همش برات دنبال یه سرقنداقیه قشنگه و میخواد برات یه تشک...
نویسنده :
سمیه
14:37